جدول جو
جدول جو

معنی غنی شدن - جستجوی لغت در جدول جو

غنی شدن
(دَ گَ دی دَ)
توانگر و بی نیاز شدن. رجوع به غنی شود
لغت نامه دهخدا
غنی شدن
توانگر شدن بی نیاز شدن
تصویری از غنی شدن
تصویر غنی شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غره شدن
تصویر غره شدن
مغرور شدن، فریفته شدن، گول خوردن، برای مثال دشمن چو نکو حال شدی گرد تو گردد / زنهار مشو غره بدان چرب زبانیش (ناصرخسرو - ۲۹۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرق شدن
تصویر غرق شدن
فرو رفتن کسی یا حیوانی در آب به صورتی که آب از سر بگذرد و خفگی دست دهد، فرو رفتن چیزی در آب مثلاً کشتی غرق شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غنج زدن
تصویر غنج زدن
سخت آرزومند بودن مثلاً دلم برای آن غنج می زند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غایب شدن
تصویر غایب شدن
ناپدید شدن، ناپیدا گشتن، پنهان شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علنی شدن
تصویر علنی شدن
آشکار شدن، آشکار گشتن، نمایان شدن، ظاهر شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بند شدن
تصویر بند شدن
به چیزی چسبیدن، به چیزی آویختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیب شدن
تصویر غیب شدن
غایب شدن، ناپدید شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غات شدن
تصویر غات شدن
در بازی نرد گریختن و جفت شدن مهرۀ تک به مهرۀ دیگر یعنی مهرۀ تک را که احتمال کشته شدن آن می رود به مهرۀ دیگر جفت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غمی شدن
تصویر غمی شدن
غمگین شدن، اندوهناک شدن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ فِ / فُ دَ)
اندوهناک شدن. غمگین شدن. غمناک گردیدن. اندوه داشتن:
ای آنکه عاشقی به غم اندر غمی شده
دامن بیا به دامن من غلج برفکن.
معروفی.
غمی شد دل بهمن از کار اوی
چو دید آن بزرگی و دیدار اوی.
فردوسی.
به آورد از او ماند اندر شگفت
غمی شد دل از جان و تن برگرفت.
فردوسی.
غمی شد دل ارجاسپ را زآن شگفت
هیون خواست راه بیابان گرفت.
فردوسی.
حدیث آنکه من از روزه چون غمی شده ام
به گوش خواجه رسد بر زبان عید مگر.
فرخی.
عبدوس نزدیک غازی رفت و او بر بالا ایستاده و غمی شده. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 233). بچه (بچۀ آهو) از مادر جدا ماند و غمی شد، بگرفتمش بر زین نهادم و بازگشتم. (تاریخ بیهقی).
ستاره شمر شد غمی زآن شتاب
که لشکرگذر کرد ناگه ز آب.
اسدی (گرشاسب نامه).
چو بر باره مردم غمی شد ز جنگ
جهان پهلوان رفت گرزی به چنگ.
اسدی (گرشاسب نامه).
دنیا بسوی من بمثل بیوفا زنی است
نه شاد شو از او نه غمی شو ز فرقتش.
ناصرخسرو.
ابوالنباتم و زن هم عجوزۀ درویش
غمی شده دل از اندوه بی نجاح و نجات.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(دَ گُ ذَ دَ)
گرد آمدن. جمع شدن:
من غند شدم ز بیم غنده
چون خرس نگون فتاده دردام.
ابوطاهر خاتونی.
دمنه، سرگین غنده شده. (مقدمه الادب زمخشری)
لغت نامه دهخدا
یا غیچ دست و جز آن. سیخ شدن آن بی حرکت و خشک شدن موقت عضوی مانند دست یا پا
فرهنگ لغت هوشیار
خبه شدن در آب، فرو رفتن در آب تکاییدن فرو رفتن در آب به حدب که آب از سر وی بگذرد غرقه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غره شدن
تصویر غره شدن
فریفته شدن، امید بیهوه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیب شدن
تصویر غیب شدن
ناپدید شدن غایب گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریق شدن
تصویر غریق شدن
غرق شدن
فرهنگ لغت هوشیار
اوناکیدن، نهانیدن ناپدید شدن پنهان شدن، در محل خود حاضر نشدن مقابل حاضر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
متصل شدن یک مهره - که فرد است - به مهره های جفت یا داخل شدن مهره فردی که در خانه حریف است در مهره های جفت طرف دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
خطا روی دادن، خطا کردن براه غلط رفتن، یا غلط شدن راه. گم شدن و ناپیدا گشتن آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غنی کردن
تصویر غنی کردن
توانگر کردن بی نیاز ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریب شدن
تصویر غریب شدن
غریب گردیدن غربت گزیدن اغتراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علنی شدن
تصویر علنی شدن
آشکار شدن ظاهر شدن آشکار گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تند شدن
تصویر تند شدن
خشمناک شدن، پریشان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنثی شدن
تصویر خنثی شدن
بی سو شدن خنزکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جری شدن
تصویر جری شدن
دلیر و جسور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنب شدن
تصویر جنب شدن
گایناک شدن بحالت جنب در آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنا شدن
تصویر بنا شدن
ساخته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بند شدن
تصویر بند شدن
به چیزی آویختن
فرهنگ لغت هوشیار
اسیر شدن گرفتار شدن، زندانی شدن، مزمن شدن تب بحیثیتی که اصلا قطع نشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطی شدن
تصویر بطی شدن
کند شدن آهسته شدن کند شدن آهسته شدن مقابل سریع گشتن تند شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمی شدن
تصویر غمی شدن
اندوهناک شدن غمگین شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غند شدن
تصویر غند شدن
گرد آمدن، جمع شدن
فرهنگ لغت هوشیار
به صورت غنچه درآمدن، جمع شدن گرد شدن خویشتن را فراهم آوردن، تامل کردن متفکر شدن
فرهنگ لغت هوشیار